تولد زهرا
یه شب شاد خونه ی عزیز و بابایی جشن تولد زهرا جون بزرگ مرد کوچکم کنار سفره میشینی و مثل آقاها غذا میخوری کنار بچه ها و اون شب تو بغل بابایی اونقدر رقصیدی و بالا و پایین پریدی و دس دسی کردی تا دیگه به طور کامل دس زدن رو یاد گرفتی من فدای دست هات که انقدر تند تند تکونشون میدادی که تو هیچ عکسی معلوم نبودن ...