عصرهای خونه ی بابایی
داداشا پشت و پناه هم میشن
گل بازی
از اونجایی که داداش دایم میگه حوصله ام سر رفت حالا چی بازی کنم ما دایم در حال تغییر بازیهامون هستیم هر روز سعی میکنم یه کار جدید تو برنامه مون باشه یه روز میبرمتون بیرون سنگ جمع کنید یه روز کاج و یه روز چوبای کوچولو یه روز وسیله هایی که از بیرون میارید با هم تو حموم میشورید یه روز رنگشون میکنید و یه روزم باهاشون کار دستی درست میکنید یه روز در و دیوار حموم رو با رنگ انگشتی رنگ میکنید یه روز با گل سفال... خلاصه که تموم سعی ام اینه روزاتون متفاوت بگذره... ...
من بوزوگم!
عاشق اینی که بزرگ باشی و کارای داداش رو تقلید کنی جمله ای که بیشترین تکرار رو در حرفات داره: من بوزوگم پسرای بزرگم در حال کار با چسب و قیچی!! ...
چه کیفی داره بازی
بازی با داداش جون جا و مکان خاصی نداره... ...