تو میخندی جهان میخندد انگار تو این روزها یاد گرفتی غلت میزنی واسه چند دقیقه تنهایی میتونی بشینی البته باید خیلی حواسمون بهت باشه خیلی زیاد جیغ های کوتاه از روی هیجان و خوشحالی میکشی ترجیح میدی بیشتر وقتت توی روروئک باشی تا بتونی همه جا سرک بکشی خیلی راحت از توی پدیرایی میری توی اتاقا و میای بیرون تشک بازیت و آویزهاش رو خیلی دوست داری هنوزم هر چیزی که میگیری فورا میبری سمت دهانت گمونم داری دندونای بالایی رو در میاری آخه لب بالاییت رو خیلی بامزه میکشی داخل دهانت و یه قیافه ی با مزه و خوردنی پیدا میکنی هفتم مرداد چهار ماه و نوزده روزگی ...