محمد مهدی نازنینممحمد مهدی نازنینم، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه سن داره

نبض زندگی"محمدمهدی

شروع دوباره...

اولین دیدار

1394/11/4 11:21
نویسنده : مامان فاطیما
166 بازدید
اشتراک گذاری

نازنینا... بی همتای کوچکم

تو روزهایی که حسابی نگرانت بودم لحظه های شاد و فوق العاده ای هم بود

مثل روزی که واسه اولین بار چشممون به جمالت روشن شد...

بیست و یکم شهریور

توی دو سونوی اولی که رفته بودم هیچ کدوم نه مونیتوری به سمت من داشتن و نه پخش ضربان قلبی

اما قرار بود سونوی اون روز رو جایی بریم که مطمئن بودم هم میبینمت هم صدای قلبت رو میشنوم

داداش ایلیا رو خونه ی مامانی گذاشتیم و من و باباجون برای دیدنت راهی شدیم

لحظه ی دیدار نزدیک است

باز میلرزد دلم دستم

باز گویی در جهان دیگری هستم

فرقی نداشت که دومین شکوفه ی زندیگیمی

باز هم پر از هیجان بود اون لحظه ها

باز هم ناب و خاص و منحصر به فرد بود

وقتی رفتیم داخل و روی تخت خوابیدم

اول از همه با شنیدن صدای تاختنت تو وجودم روحم تا آسمون پر کشید

صدای ضربان قلبت... ضرب آهنگ زندگی

بتاز اسب سفیدم

بعد هم با دیدن اعضای بدنت به صورت تک تک دل من و باباجون حسابی برات قنج رفت

اونقدر شیطون بودی و پر تحرک

که دکتر رو کلافه کرده بودی

میگفت معلوم نیست چی خوردی که این بچه اینجا رو با شهربازی اشتباه گرفته

چقدر تکون میخوره!!!!

و ما دلمون ضعف میرفت برای تو

چقدر زیبا بود

غرق در دنیای خودت بودی و نمیدانستی ما به تماشای تو نشسته ایم

تو آغاز یک زندگی دوباره در وجوووود منی

چقدر بزرگ است خدایی که تو را آفریده

خدای من سپاس

 

پینوشت:

تو این سونو جناب دکتر گفت که احتمالا دخملکی

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

آناهیتا
18 تیر 95 21:10
اوووووم پس چلا دخمل نشد