محمد مهدی نازنینممحمد مهدی نازنینم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

نبض زندگی"محمدمهدی

شروع دوباره...

تلاطم یک طوفان

˙·٠•● نازنین پسرم ●•٠·˙: پیشانی‌ ات تنفس یک صبح ست صبحی که انتهای شب یلداست فریاد تو تلاطم یک طوفان آرامشت تلاوت یک دریاست...
10 آذر 1396

.:**:.☆*.:。.✿محمد مهدی ✿.。.:* ☆:**:.

˙·٠•● عشق مادر ●•٠·˙: به خورشیدی که درچشمت عیانست به ماهی کز تو روشن در جهانست سلام ای صبح صادق، نور مطلق که مهرت در دل و برتر زِ جانست اونقدر ماهی که شبا مهتاب وقتی تو بیداریـ نمیتابه... ماه نمیتونه با چشمات رقابت کنه دنیایی داره چشمات کافیه چند ثانیه خیره بشی بهشون اونوقت غرق میشی تو دریای عشق...
7 آذر 1396

ماجرای 40 تن و 30+9+1 سری که در سمنان جدا شدن

داداش که میره کلاس آی مت من و تو و بابا معمولا همون اطرافیم یک بقعه همون نزدیکی هاست که از بچگی دلم میخواست برم اونجا زیارت اما هیچوقت قسمت نشد... تا بالاخره این هفته... داستان این بقعه شنیدنیه: گویند در زمان خلافت مامون یکی از سادات علوی، اظهر بن زین العابدین که از سادات سجادی بوده مورد تعقیب عمال بنی عباس قرار می گیرد و در مسیر سمنان وقتی مأموران خلیفه را در تعقیب خود می‌بیند راه فرار خود را از بیراهه به طرف شمال سمنان ادامه می‌دهد. در این مسیر تصادفاً به دهکده درجزین می‌رسد و در یکی از باغهای خارج درجزین به عده ای کشاورز پناه می برد و جریان تعقیب خود را از طرف عمال بنی عباس شرح می‌دهد. چون مردم درجزین شیعه اثنی عشری بودند، این سا...
2 آذر 1396

˙·٠•●♥پاییز نامه ♥●•٠·˙:

˙·٠•● محمد مهدی جونم ●•٠·˙: صبح است و دلم به مهر باور دارد آبان که گذشت دل به آذر دارد پاییز برای من شده این تعبیر: "فصلی که فقط خاطره در سر دارد‌‌ روزهای پاییز عجله دارن انگار برای رسیدن یلدا... این روزها دلم خیلی هوای نوشتن داره دلم میخواد بیام و برات بنویسم... اما هرچقدر بیشتر میدوم تا کارهام تموم بشه و فراغتی پیدا کنم کمتر موفق میشم! پسرک کوچکم زبان باز کن مادر، برایم حرف بزن که سخت مشتاق شنیدنم......
2 آذر 1396

فرشته های کوچولو

آبان امسال حسابی شاد بود و پر از خیر و برکت دو تا نی نی کوچولوی آبانی به خانواده ی باباعلی اضافه شدن اول آقا محمد حسین (پسر دختر خاله ی باباجون) وقتی رفتیم برا دیدن نی نی جون فقط و فقط پنج دقیقه نشستی و بقیه مدتی رو که اونجا بودیم من دنبال تو راه میرفتم زورکی صورت حسین رو چسبوندی به صورتت تا مثلا ببوستت و دومین نی نی نازمون زهرا خانوم دختر عموی باباعلی هر دو نی نی حسابی ناز و خواستنی هستن و آدم از دیدنشون سیر نمیشه الهی که همیشه سلامت باشن و زیر سایه ی پدر و مادر بزرگ شن... ...
1 آذر 1396