قدیمی طوری
یه جورایی مدل عکسای قدیمی شده و از اون عکساس که میدونم خاطره میشه یکی از روزا بعد از کلاس منتظر که خاله بیاد دنبالمون ...
عصر گرم تابستون...
چی بیشتر از خوردن هندوانه کنار خنکای پنکه تو یک عصر گرم تابستون میچسبه روزهای خاااطره انگیز تابستون امسال داره تموم میشه ...
همراه داداش تو کلاس ژیمناستیک
از خاصیت های بچه ی دوم بودن اینه که خیلی زود وارد اجتماع میشی...
تولدم مبارک
معمولا مناسبت ها رو تو وبلاگ داداش ایلیا ثبت میکنم اینبار به صورت افتخاری تاریخ تولدم رو تو وبلاگ تو ثبت کردم بیست و دوم مرداد تولدم مبارک ...
پسر که داشته باشی...
پسر که داشته باشی باید آماده ی هر نوع صحنه ای باشی .... باید عادت کنی به دیدن صحنه های عجیب و غریب گاهی دوستانه و گاهی خصمانه باید عادت کنی به بالا رفتن بچه هات از دیوار راست... ...
هفده ماهگی
به سرعت برق و باد گذشت هفده ماهه شدی جانا مبارک بادا
پسرک مستقل مامان
عااااشق اینی که تموم کارات رو خودت انجام بدی ...
نقاش کوچولو
دیوار و میز و کابینت از دستت آسایش ندارن نقاش کوچولوی مامان ...
گردش های تابستااانه
دریاااااا و آب بازی
اولین سفر تو به شمال و دیدن دریاااا همونطور که انتظارش رو داشتم عاااشقش شدی ............................... عزیزکم راستش الان که دارم این پست رو بروز میکنم نزدیک به دو ماه از این سفر گذشته و جزئیاتش رو یادم نمیاد اما سفر فوق العاده ای بود
