محمد مهدی نازنینممحمد مهدی نازنینم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

نبض زندگی"محمدمهدی

شروع دوباره...

برگشتیم

محمد مهدی من عزیزترین نعمت خدا از بهمن ماه پارسال بعد از خراب شدن های مداوم لپ تاپ حسابی از بروز کردن وبلاگت جا موندم حالا اومدم تا اگه خدا بخواد دوباره بنویسم اول خاطرات جامونده و بعد خاطرات این روزهات رو... .... بهمن ماه نود و شش یک شب که خونه ی مامانی شون بودیم و عمو ابوالفضل و خانواده اش هم به اونجا اومدن چقدر دوست داری نی نی های کوچولو رو و این تصمیم من برای ورود یه عضو جدید به خانواده رو جدی تر میکنه روزهای بهمن ماه من و تو بیشتر با هم وقت میگذروندیم داداشی میرفت پیش دبستانی و ما تا برگشتنش صبر میکردیم برای رفتن به خونه ی مامان بزرگا پس هر روز از صبح تا ظهر کلی وقت داشتیم برا بازیهای دوتایی ...
14 ارديبهشت 1397

هزار جان گرامی فدای جانانه

چراغ روی تو را شمع گشت پروانه مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه   خرد که قید مجانین عشق می‌فرمود به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه   به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد هزار جان گرامی فدای جانانه   ...
14 بهمن 1396