محمد مهدی نازنینممحمد مهدی نازنینم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

نبض زندگی"محمدمهدی

شروع دوباره...

دوازده

1394/12/16 23:01
نویسنده : مامان فاطیما
202 بازدید
اشتراک گذاری

محمد مهدی جان

امروز شونزدهم اسفند ماه ... یه روز شلوغ بود

پر از اتفاق و حرف

ذهنم حسابی درگیره حرف های خانوم دکتره

اما تو رو میسپارم دست همون کسی که تو رو بهم هدیه کرده

اون خودش مراقبته! میدونم!

امروز از صبح خونه ی عزیز بودیم

بعد از ظهر ساعت سه داداش ایلیا رو اونجا گذاشتیم و رفتیم واسه سونو

دیدنت حسابی خوشایند بود

خصوصا وقتی دکتر سونوگراف گفت حسابی سرحالی

و ماشاالله وزنت بالاس!

دکتر سونوگراف سن تو رو چهل و دو هفته اعلام کرد

در حالی که طبق تقویم خانوم دکتر سی هفت هفته و چند روز بودی!!!

گفت پسرمون مردی شده برا خودش

چرا خانوم دکتر بیرون نمیارتش؟

بعدش رفتیم مطب دکتر

وزن بالات حسابی خانوم دکتر رو نگران کرد

و ناخواسته این نگرانی رو به من منتقل میکرد و من دچار تپش قلب میشدم

سرگردونی رو میفهمیدم از رفتارهای خانوم دکتر

از یه طرف دلش نمیخواس بیشتر از این تو شکمم بمونی

از طرفی نگران این بود که زود در آووردنت برات ضرر داشته باشه

میخواس آمپول بتامتازون واسه ریه هات تجویز کنه

اما میترسید وزن بالات بخاطر قند باشه و این آمپول برات مضر باشه...

خلاصه که قراره فردا آزمایش قند بدم

همزمان هم هر چند ساعت در میون ان اس تی انجام بدم و حرکات و ضربان قلبت رو چک کنم...

خانوم دکتر بعد از کلی بالا و پایین کردن تقویم

چهارشنبه رو واسه به دنیا اومدنت تعیین کرد!!

گفت سه شنبه برم بستری شم و چهارشنبه صبح عمل!!

اینبار من اصرار داشتم اگه ممکن کمی دیرتر و نزدیک تر به موعد اصلی به دنیا بیای

اما خانوم دکتر میگفت بودنت داخل شکم یه ریسک بزرگه...

 

خدایا خودت مراقب ماهی کوچولوی من باش

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)