مهمونی مامانی
عزیزم
خونه ی مامانی مهمونی بود و تو اونجا یه دوست کوچولو پیدا کردی
حدیث بانو
خیلی دوست داشت تو رو بخندونه و باهات بازی کنه
اینم محمد مهدی و عمه عارفه تو شب مهمونی
اون روز حدیث جون و مامانش زحمت کشیدن و این لباسی که تنته به مناسبت دندون در آووردنت برات آووردن
خاله سارا و خاله سمیرا هم یه لباس پاییزه ی خوشکل برات آووردن
دستتون درد نکنه خاله های مهربون
بیست و چهارم مرداد
پنج ماه و چهار روزگی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی