نوروز نود و هفت
عزیز مادر
لحظه ی تحویل سال هشت شب بود
امسال برای تحویل سال به امامزاده اشرف رفتیم
همراه با مامانی و بابایی و عمه عارفه
شما خیلی زود آماده شده بودید و منتظر ما جلوی آسانسور ایستاده بودید
تو و داداش ایلیا مشغول خوردن شیرینی هستید!!!
از امامزاده برای تبریک عید رفتیم خونه ی بابایی عبدالله
اونجاا خانواده ی دایی بهمن رو دیدیم و بعد به خونه ی مامانی شون رفتیم
و از روز بعد هم عید دیدنی و گشت و گذار...
امسال تو عید دیدنی ها ازتون عکس زیادی ندارم
این عکس روز اول عید که به رسم هر سال خونه بابایی عبدالله بساط جوجه کباب براهه
و ما اولین سالی بود که روز اول عید رو اونجا بودیم
خونه ی بی بی هاجر و زهرا جون که خیلی دوسش داری
و هر وقت میبینی با ذوق زیاد میری پیشش
یک روز مهمون خاله منیژه رستوران سنتی هزار و یک شب
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی