محمد مهدی نازنینممحمد مهدی نازنینم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

نبض زندگی"محمدمهدی

شروع دوباره...

فرشته های کوچولو

آبان امسال حسابی شاد بود و پر از خیر و برکت دو تا نی نی کوچولوی آبانی به خانواده ی باباعلی اضافه شدن اول آقا محمد حسین (پسر دختر خاله ی باباجون) وقتی رفتیم برا دیدن نی نی جون فقط و فقط پنج دقیقه نشستی و بقیه مدتی رو که اونجا بودیم من دنبال تو راه میرفتم زورکی صورت حسین رو چسبوندی به صورتت تا مثلا ببوستت و دومین نی نی نازمون زهرا خانوم دختر عموی باباعلی هر دو نی نی حسابی ناز و خواستنی هستن و آدم از دیدنشون سیر نمیشه الهی که همیشه سلامت باشن و زیر سایه ی پدر و مادر بزرگ شن... ...
1 آذر 1396

نوزده ماهگی

ای خوب تر از لیلی بیم است که چون مجنون عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم... در لباس آبی از من بیشتر دل میبری آسمان وقتی که میپوشی کبوتر میشوم هر روز هر ثانیه هر لحظه بیشتر از قبل عاشقت میشم تو چطور انقدر خواستنی هستی؟!!!! حال من خوب است اما با تو بهتر میشوم...     ...
1 آذر 1396

گردش های مهر

مهر ماه و هوای فوق العاده اش مگه میشه ساده ازش گذشت... صبح پاییزت بخیر ای معنی هر روز من ای طلوع عشق، خورشید جهان افروز من از فروق چشم های تو قلم بیدار شد تا ببارد عشق را در دفترامروز من پاییز مهری دارد که به دل هر خیابانی می نشیند... ...
1 آذر 1396

مهر ماه به روایت تصویر

الان که دارم این پست رو میزارم آخرین روز آبان پس عذر تقصیر اگه کوتاه مینویسم چون بیشتر جزئیات از ذهنم رفته صبح که داداشی رو میبرم تا راننده اش بیاد دنبالش هرجا که پله یا سنگ میبینی با اصرار ازم میخوای بشینم تاااازه حتما باید تو هم مثه داداشی یه کیف رو دوشت باااشه روزها ... تنهایی ... خونه خااالقا .... پروردگارا ..... مرحبا ای بهترین موش کوچولوی مامان یکی از بازی هایی که جدیدا عااااشقش شدی تیوووووو تیوووووووو ...
1 آذر 1396

روزنگار

محمد مهدی نازنینم دومین شکوفه ی زیبای زندگیم روزها اونقدر به سرعت از پی هم میگذرن که مجال ثبت خاطراتت رو ازم گرفتن شیرین تر از قبل شدی کمی غریبگی به شیرینی رفتارت اضافه شده نه اینکه نری پیش دیگران کمی ناز میکنی و بعد زود انس میگیری شیطنت و لجبازیت کماکان ادامه داره و حتی کمی بیشتر شده هنوز به همه زور میگی و باید حرف حرف تو باشه... ...
1 آذر 1396