تجربه های نو
سلام بهارم
هرچند سال اول زندگیت پر بود از اولین ها و اتفاق های جدید
اما خیلی چیزها بود که زیاد متوجهشون نمیشدی
پارسال تو این روزها اونقدر کوچولو بودی که میترسیدم زیاد ببرمت بیرون
اگرم میبردم بیرون شاید لذتی نمیبردی
اما حالا ...
این روزها با گردش های عصرانه مون حسابی لذت میبری و به قول عزیز هربار یه سانت قد میکشی!!
اولین تجربه های صعود گوارای وجودت
گمونم قراره یاد بگیری صعود به مراتب سخت تر از سر خوردن...
مشغول سرسره بازی بودی که دیدی داداش ایلیا داره به سمت آبشار میره
چشمت که افتاد به آب با چنان هیجانی دویدی به سمت آبشار و ذوق زده شدی که دل آدم قنج میرفت برات
دیگه هم بر نگشتی سمت وسیله های بازی و تموم مدتی که پارک بودیم با باباجون کنار آبشار گذروندی
و لذت میبردی از تراوش قطره های آب به روی صورت و دست های کوچولوت...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی