مروارید سوم و چهارم
عزیزکم
آخرین شبی که مشهد بودیم
بعد از برگشتن از حرم تو ماشین نشسته بودیم و تو توی بغلم بودی
انگشتم رو گرفتی بردی تو دهنت و گاز گرفتی!
چند ثانیه طول کشید تا تجزیه تحلیل کنم چرا برخلاف دفعه های قبل که گازم میگرفتی
هر دو طرف انگشتم درد گرفت!!!
نگاه کردم و دیدم بهلههههههههههههه
مرواریدهای سوم و چهارمت جوونه زدن...
مبارک باشه عزیزکم
سیزدهم مهر ماه
شش ماه و بیست و پنج روزگی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی