محمد مهدی نازنینممحمد مهدی نازنینم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

نبض زندگی"محمدمهدی

شروع دوباره...

پرونده ای که فعلا بسته شد...

1396/6/30 22:38
نویسنده : مامان فاطیما
100 بازدید
اشتراک گذاری

واکسن هجده ماهگی

............................

جان و جهانم

نوزدهم شهریور ماه هجده ماهت پر شد

و باید واکسن هجده ماهگی رو میزدی

روز یکشنبه بود و باباجون ساعت نه صبح اومد دنبالمون که ما رو ببره درمانگاه

مکان درمانگاه عوض شده بود کمی طول کشید رسیدنمون و واکسن زدنت

طفلک داداش ایلیا اونقد هول کرده بود از دیدن واکسن زدنت و گریه هات که حد نداره...

بلافاصله بعد از زدن واکسن آروم شدی

وقتی برگشتیم خونه و دیدم خوب و سرحالی با خودم گفتم

کاش کلاس ژیمناستیک داداش رو بیخود کنسل نمیکردم

اما نیم ساعتی که گذشت دیدم کم کم داری بی حال میشی

تب کرده بودی با اینکه از صبح بهت استا داده بودم

دیگه روی پاهات نمی ایستادی

اونقدر بی حال و بی رمق بودی که فقط خوابیده بودی

اونم روی پاهام

به محض اینکه میذاشتمت زمین شروع به گریه و فریاد میکردی

تبت با قطره استا دیگه پایین نمیومد مجبور شدیم از شیاف استفاده کنیم

این وضعیت تا شب بیستم ادامه داشت

طفلک باباجون خیلی خسته شد

من که مجبور بودم فقط تو رو روی پاهام بگیرم و بنشینم

و تموم کارا افتاده بود رو دوش اون

تو وبلاگ داداش ایلیا هم نوشته بودم که سخت ترین واکسن بود

اما واقعا برای تو سخت تر بود

خیلی طول کشید تا ترست بریزه و دوباره خوب پاهات رو روی زمین بزاری

در هر صورت این کارها برای سلامت خودت عزیزکم

و این پرونده تا شش سالگیت بسته شد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)