تجربه ی کارواش همراه با داداش
از اونجایی که فاصله بین پست ها خیلی طولانی شده تصمیم گرفتم فعلا تیترشون رو بزارم تا سر فرصت مطلب رو بنویسم
امیدوارم فرصتی دست بده تا این پست ها رو کامل کنم...
......................................
یه سلام دوباره بعد دو ماه
یه برنامه ی عصرانه ی شاد از طرف ژاهو که من و تو داداش رفتیم
فقط در مورد اون روز همین رو بگم که یکسره تو بغلم بودی و شاید اون روز فاز جدیدت کیلید خورد
فاز چسبونکی...
ازم بیشتر از سی سانت فاصله نمیگرفتی
دلت میخواست با وسیله ها بازی کنی اما منم باید کنارت مینشستم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی