خونه ی دایی
یک شب رفته بودیم خونه ی دایی منصور
همگی دور هم شاد بودیم و حضور تو و شیطنت های شیرینت شادیمون رو بیشتر میکرد
اون شب یهویی واسه رسیدن به بشقاب میده ی باباجون
فاصله ی چهار متر رو تنها و بدون کمک راه رفتی و هممون رو غافلگیر کردی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی