دورهمی
یک روز عصر مهمونی خونه ی خاله سمیرا
اون روز داداش با سایدا جون و غزل جون حسابی سرگرم بود و تو و سحر جون هم با هم دیگه...
هرجا که سحرجون میرفت مثل یه موش کوچولو دنبالش میرفتی
اسباب بازیهای سایدا جون خیلی توجهت رو جلب کرده بود و همش میرفتی تو اتاق سایدا گلی
تنتون سالم باشه گلای باغ زندگی
الهی که همیشه این جمع های شاد برقرار و مانا باشه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی